میکاییلمیکاییل، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

همه هســــــتی من

اولین فحـــش

نو نو !!! بی تَ بی تَ !!! پسرم فحش یاد گرفته تو مهد کودک !!! نُنُـــــــــر بی تربیت !!! اینقدر بی تَ بی تَ رو قشنگ می گه دلم قنج می ره واسش با اینکه دلم نمی خواد از حالا حرف بد یاد بگیره اما خودم یه وقتایی نمی تونم جلوی خودمو بگیرم و بهش می گم : نو نو اونم بلافاصله جواب می ده : نو نو ؛ بی تَ بی تَ !!! البته معنی اش رو که نمی دونـــــــــــــــــــه بَچَـــم . ...
11 آبان 1392

وقتی که بابا اومد ...

خیلی وقته حوصله هیچ چیز رو ندارم نمی دونم چرا اینجوری شدم وقت از دو چیز لذت می برم کار و میکاییل نمی دونم چرا من این آزمایشگاه لعنتی رو اینقدر دوست دارم اما وقتی می رم خونه هیچ انرژی و حوصله ایی ندارم نه واسه کار خونه و آشپزی و حتی حال  تلفن زدن به کسایی که دوستشون رو ندارم نه اینکه کارم زیاد باشه ، نه !!! انگار انرژِیم تخلیه شده از روزی که آقای بابا اومده همش مریض بودم عینهو این پیرزنا که چشمشون به بچه شون می خوره می گن اینجامون درد می کنه اونجامون درد می کنه منم اینجوری شدم . از آه و ناله که بگذریم سخنه میکاییل خوشتــــــر است ... میکاییل جونم اون روزی که باباش رسید خواب بود باباش دراز شد کنارش سرش رو می مالید روی سینه اش فکر ...
9 آبان 1392
1